مليناي من و اميد

ملینای ده ماهه

1393/8/25 23:00
580 بازدید
اشتراک گذاری

 

ملینای عزیزم دیروز 24 آبان ده ماهش تموم شد. ده ماه از اومدن یه فرشته ناز به خونمون می گذره.

خدا رو ممنونم بابت این همه نعمت و فرزندان خوبی که بهم داده.

خدا جونم خودت همیشه مواظبمون باش.

دخترکم کاملا می ایسته و  از این سمت مبل می تونه بره اون سمت. 

دست میزنه اونم صدا دار.

ماما . بابا رو میگه اما هنوز نمیدونیم که منظورش ما هستیم یا اینکه بطور ذاتی اینا رو میگه.

میتونه بدون کمک بایسته . اکثر اوقات هم روی دو زانو میشینه.

گوشی رو برمیداره پیش گوشش میزاره و از خودش صداهای عجیب در میاره. مثلا داره با کسی صحبت می کنه.

عاشق خواهرشه و هر وقت میبینتش حسابی ذوق زده میشه.

به باباش خیلی وابستست. اگه باباش رد شه از کنارش و بغلش نکنه کلی رو دو زانو میپره که حتما بغلش کنه.

اگه بخواد چیزی رو تو دهنش کنه اینقدر صدا در میاره و می خنده که ما متوجه بشیم داره کار ممنوعی رو انجام میده .

دوست داره بره یه جای دنج و ما هم دنبالش کنیم. کلی ذوق زده میشه و می خنده.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (1)

مهسا حکمت نیا
20 آذر 93 9:01
سلام عمه دلم برای ملینا تنگ شده