ملینای ده ماهه
ملینای عزیزم دیروز 24 آبان ده ماهش تموم شد. ده ماه از اومدن یه فرشته ناز به خونمون می گذره.
خدا رو ممنونم بابت این همه نعمت و فرزندان خوبی که بهم داده.
خدا جونم خودت همیشه مواظبمون باش.
دخترکم کاملا می ایسته و از این سمت مبل می تونه بره اون سمت.
دست میزنه اونم صدا دار.
ماما . بابا رو میگه اما هنوز نمیدونیم که منظورش ما هستیم یا اینکه بطور ذاتی اینا رو میگه.
میتونه بدون کمک بایسته . اکثر اوقات هم روی دو زانو میشینه.
گوشی رو برمیداره پیش گوشش میزاره و از خودش صداهای عجیب در میاره. مثلا داره با کسی صحبت می کنه.
عاشق خواهرشه و هر وقت میبینتش حسابی ذوق زده میشه.
به باباش خیلی وابستست. اگه باباش رد شه از کنارش و بغلش نکنه کلی رو دو زانو میپره که حتما بغلش کنه.
اگه بخواد چیزی رو تو دهنش کنه اینقدر صدا در میاره و می خنده که ما متوجه بشیم داره کار ممنوعی رو انجام میده .
دوست داره بره یه جای دنج و ما هم دنبالش کنیم. کلی ذوق زده میشه و می خنده.