مليناي من و اميد

جیگر طلای هفت ماهه ی مامان

1393/5/26 19:28
748 بازدید
اشتراک گذاری

.

 

عزیز دل مادر هفت ماهه شدنت مبارک. هفت عدد مقدسیه. مثل خودت که یه فرشته پاک و مقدسی برای من ...

خوشکل مامان کلی اکتیو و فعال شده و از وقتی می تونه چهار دست و پا بره دیگه جایی بند  نمیشه و همش این ور و اون ور میره. از 93/5/4 کاملا تونست بره.

10 مردادم برای اولین بار کمی از موهاشو کوتاه کردم و واسش یادگاری نگه داشتم.

عسل مامان کلی خوردنی شده. بهش میگیم ملینا شادی کن . سرشو تکون تکون میده و  می خنده.. 

از 20 مرداد دست زدن رو یاد گرفته. تا میگیم ملینا دست دست. سریع دست میزنه و می خنده. سرشو هم تکون میده از خوشحالی.

اسم خودش رو هم میدونه. تا میگیم ملینا سریع برمیگره و نگاه می کنه.

دالی دالی کردن رو خیلی دوست داره.

عاشق اینه که پتو روش بکشمو بگم ملینا کو ؟؟؟ اونم هیچی نمیگه و پتو  رو که از روش برمیدارم کلی میخنده.

به هر وسیله ای غیر از اسباب بازی خیلی علاقه داره. یه اسباب بازی سریع واسش تکراری میشه و اصلا سراغشم نمیره.

از 24 مرداد هم همش میگه " دَدَدَدَدَ ". وقتی میگه دیگه ول کن هم نیست.

دیگه اینکه دوره ی 63 روزه ی ریاضی هم که با آوینا و ملینا کار می کردم تموم شد. خوشکل خانومی هم همشو با دقت نگاه میکرد. قربون دخمل باهوش و با دقتم برم من.

این سری عکسای تولدشو خاله جونش (مامان پردیس ) گرفت. وقتی که میکسشون کرد اینجا میزارم واستون.

عکسا در ادامه مطلب :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ملینا و آوینا و دختر خالشون یاسمین :

اولین کوتاهی مو :

اموزش دوره ی ریاضی 63 روزه :

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)