جیگر طلای هفت ماهه ی مامان
.
عزیز دل مادر هفت ماهه شدنت مبارک. هفت عدد مقدسیه. مثل خودت که یه فرشته پاک و مقدسی برای من ...
خوشکل مامان کلی اکتیو و فعال شده و از وقتی می تونه چهار دست و پا بره دیگه جایی بند نمیشه و همش این ور و اون ور میره. از 93/5/4 کاملا تونست بره.
10 مردادم برای اولین بار کمی از موهاشو کوتاه کردم و واسش یادگاری نگه داشتم.
عسل مامان کلی خوردنی شده. بهش میگیم ملینا شادی کن . سرشو تکون تکون میده و می خنده..
از 20 مرداد دست زدن رو یاد گرفته. تا میگیم ملینا دست دست. سریع دست میزنه و می خنده. سرشو هم تکون میده از خوشحالی.
اسم خودش رو هم میدونه. تا میگیم ملینا سریع برمیگره و نگاه می کنه.
دالی دالی کردن رو خیلی دوست داره.
عاشق اینه که پتو روش بکشمو بگم ملینا کو ؟؟؟ اونم هیچی نمیگه و پتو رو که از روش برمیدارم کلی میخنده.
به هر وسیله ای غیر از اسباب بازی خیلی علاقه داره. یه اسباب بازی سریع واسش تکراری میشه و اصلا سراغشم نمیره.
از 24 مرداد هم همش میگه " دَدَدَدَدَ ". وقتی میگه دیگه ول کن هم نیست.
دیگه اینکه دوره ی 63 روزه ی ریاضی هم که با آوینا و ملینا کار می کردم تموم شد. خوشکل خانومی هم همشو با دقت نگاه میکرد. قربون دخمل باهوش و با دقتم برم من.
این سری عکسای تولدشو خاله جونش (مامان پردیس ) گرفت. وقتی که میکسشون کرد اینجا میزارم واستون.
عکسا در ادامه مطلب :
ملینا و آوینا و دختر خالشون یاسمین :
اولین کوتاهی مو :
اموزش دوره ی ریاضی 63 روزه :